برایم خیلی جالب است که چگونه بی خیال از روی اتشی که خودت سوزانده ای میپری....!
در حالی که دست کس دیگری در دست توست..!
میدانم که گاهی نمیشود اما...
سعی کن انگونه که میخواهی زندگی کنی...!
روحت را رها کن...
قالب ها نهایتا از تو اجر خواهند ساخت...
روز میلادد من که از یادت رفت...!!
فدای سرت..
هیچ گاه مدیون شمع ایی که در تنهایی برای به دنیا امدنت روشن کرده ام نیستی...
هیچ کس از کینه سودی نبرده است........ببخش تا معجزه اش را ببینی...!!!
ما به هم نیاز داریم!
شعرهایم تو را نجات خواهند داد.........و دعای خیرت مرا....
نظرات شما عزیزان: